حق به چه معناست؟
بنام خالق عشق و محبت
ادامه قسمت دوم
معنای لغوی حق
حق درکتابهای لغوی به «ثابت» معنا شده است و وقتی گفته میشود فلان چیز حق است یعنی ثابت است.
ولی معانی اصطلاحی متفاوتی دارد: مثلاً در معرفت شناسی، حق به معنای مطابق با واقع است. و وقتی یک جمله یا یک عقیده و یا یک دین را حق میدانیم، یعنی آن عقیده و یا… مطابق با واقع میباشد و کاذب نیست. در این جا باطل نیز به معنای کاذب میباشد.
یک معنای دیگر حق، امتیاز یا نصیبی است که برای کسی در نظر گرفته شده است. که شهید بهشتی از آن به حق بایدی تعبیر میکند درحالی که در سایر معانی حق استی است. این معنای اصطلاحی در علم حقوق کاربرد بیشتری دارد و تکلیف در مقابل آن معنا پیدا میکند.
رابطه حق وتکلیف
و به نظر متفکران حق وتکلیف رابطه تلازمی دارند که هر جا حق باشد حتماً تکلیف هم خواهد بود و بالعکس حق و تکلیف از هم جدا نمیشوند. ولی این که درتمام موارد وجود حق، این قاعده را بپذیریم، خود مبتنی بر این است که تکالیف سلبی را نیز تکلیف بدانیم.
تکلیف در برابر حق
پس حق در بحث ما نوعی امتیاز و اختیار است ولی تکلیف وظیفهای است که بر عهده کسی میباشد. و معمولاً در مقابل هر حقی، تکلیفی نیز وجود دارد. به عنوان حقوق متقابل نیز همیشه در مقابل حق، حق دیگری میتوان یافت. به خصوص در میان انسانها هیچ انسانی نیست که فقط حق داشته باشد و یا فقط تکلیف بلکه هر انسانی هم محق است و هم مکلّف.
در دین ما هرجا حقی برای کسی در نظر گرفته شده است وظیفه ای هم برای آن فرد در نظر گرفته است. در زندگی زناشویی برای هر یک از زوجین حقوقی به صورت اختصاصی وجود دارد که هر یک از این حقوق دارای مرجع قانونی بوده و در صورت عدم رعایت آن، قابل پیگیری قضایی می باشد. به عنوان مثال حق نفقه، حق مواقعه و حق مزاجعت و… برای زن و نیز حق تمکین، حق سرپرستی و حق تعدد زوجات و…. برای مرد. اما برخی از حقوق بین زن و مرد مشترک بوده و بسیاری از آنها قابل پیگیری قانونی نیست بلکه رعایت آنها بر اساس و محور اخلاق می باشد. اکنون این بحث را با یک سؤال آغاز می کنیم:
زندگی مبتنی بر قانون پایدارتر است یا زندگی مبتنی بر اخلاق؟